سردار سپهبد قاسم سلیمانی (۱۳۳۵-۱۳۹۸ش)، معروف به «حاج قاسم» فرمانده پیشین سپاه قدس و محور مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی و آمریکا بود.
شهید قاسم سلیمانی
وی در دوران دفاع مقدس، فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله و از فرماندهان عملیاتهای والفجر هشت، کربلای چهار و کربلای پنج بود. قاسم سلیمانی در سال ۱۳۷۹ش از سوی فرمانده کل قوا آیت الله خامنهای، به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد و پس از ظهور داعش در عراق و سوریه، با حضور در این مناطق و سازماندهی نیروهای مردمی، به مبارزه با این گروه پرداخت و نقش ویژهای در نابودی حکومت داعش در مناطق اشغال شده داشت.
بدون شک وی یکی از مهمترین افراد دخیل در امنیت کشور ایران بود که با استفاده از نیروی ایمان و شهامت، اهداف نظام جمهوری اسلامی و راهبرد دفاع از مظلوم و آرمان آزادی فلسطین را در گسترهای جهانی و با اقتدار تمام دنبال میکرد. تبحر و زیرکی وی در اجرای تاکتیکهای نظامی و خنثی کردن نقشههای دشمنان تا آنجا بود که به وی لقب «ژنرال بیسایه» داده بودند.
۱۳ دی سالروز شهید شدن سپهبد حاج قاسم سلیمانی و یاران شهیدش با پیشنهاد بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و با تصویب شورای فرهنگ عمومی و آرای اعضای حاضر در هفتصد و سی و هفتمین جلسه این شورا که صبح روز سهشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۸ برگزار شد، در تقویم کشور به نام «روز جهانی مقاومت – شهادت الگوی اخلاص و عمل سردار سپهبد قاسم سلیمانی به دست استکبار جهانی» نام گذاری شد و بیانگر نقش و جایگاه بینظیر آن شهید والامقام در فرماندهی جبهه مقاومت در عرصه جهانی است. هدف از نامگذاری این روز، پاسداشت مجاهدتهای خالصانه سردار حاج قاسم سلیمانی برای کشور و گرامی داشت یاد و خاطره وی است.
مکتب سلیمانی
مکتب سلیمانی امروز، مکتب بزرگی است که میتواند هر یک از جوانان این سرزمین را به سلیمانی دیگری تبدیل کند؛ اما به راستی یک انسان باید چه ویژگی هایی داشته باشد تا مکتب ساز شود؟ واقعیت آن است که هر گاه انسان از مدار فردیت خارج شود و سعه وجودی اش به اندازه ای گسترش یابد که بر نفوس انسان ها تأثیری قابل توجه در مسیر کمال بگذارد، در واقع به یک مکتب تبدیل شده است. سردار عزیز دل ها، حاج قاسم سلیمانی، سرباز مخلصی در راه خدا بود که توانست جهانی را دگرگون کند.
شهید حاج قاسم سلیمانی انسان وارسته و زاهد پیشهای بود که هیچ گاه به دنبال پست و مقامهای دنیوی نبود و اگرچه میتوانست با استفاده از موقعیت و جایگاه خود امکانات رفاهی فراوانی را برای خود و خانواده اش فراهم کند، اما ساده زیستی و نزدیک بودن به عامه مردم را برگزید. سردار سلیمانی، انسانی از دنیا بریده و آخرت گرا بود. حضور پیوسته و مداوم او در میدان جهاد و شهادت حاکی از این است که وی از دنیا دل کنده بود و تعلقی به دنیا و آنچه در آن وجود دارد، نداشت و خود را برای حضور در محضر پروردگار از طریق شهادت آماده کرده بود. از همین رو بود که وقتی به او پیشنهاد کردند که کاندیدای انتخاب ریاست جمهوری شود، گفته بود: «من نامزد گلولهها و نامزد شهادت هستم. سال هاست در این جبههها به دنبال قاتل خودم هستم، امّا او را پیدا نمیکنم».او به دنبال هیچ پست و مقام دنیایی نبود و اگرچه زندگی اش مانند مردم بسیار ساده و بی آلایش بود، اما عملکرد و رفتارش بی مانند بود.
ولایتمداری
سردار بزرگ اسلام، به واقع مصداق کاملی بر این حدیث شریف بود. از عمق جان، شیفته اهل بیت عصمت و طهارت: بود. اعتقاد و ارادت و عشق به خاندان رسالت، در اعماق وجودش رسوخ نموده بود. پیوسته متوسل به آن اختران تابناک آسمان امامت و ولایت بود. هر گاه به زیارت مضجع شریف یکی از معصومین: تشرف مییافت، سُکر و نشئه حلاوت حضور در جوار مرقد مطهرشان، روح آسمانی اش را جلا میبخشید و بهجت و سروری تام و تمام جان شیفته ا ش را فرا میگرفت. مجلس عزای حسینی: را بر پا میکرد و خدمت در روضه سیدالشهدا علیه السلام را برای خود، افتخاری بس بزرگ میدانست. برای برگزاری جلسات اهل بیت علیهم السلام اهتمام ویژهای داشت؛ به گونهای که شخصاً در این جلسات حضور پیدا میکرد، مقابل درب ورودی بیت الزهرا علیها السلام میایستاد و به عزاداران خوش آمد میگفت. ایشان درباره اهمیت این مجالس میفرمود: مجلس حضرت زهرا علیها السلام… باید به آن دقت کرد، باید احترام کرد، باید توجه کرد… همه اصرار من در برگزاری این مجلس، این است که مجلس عبادت و عبودیت باشد. به همین دلیل باید به نماز اول وقت در این جلسات توجه شود، به همه موضوعاتی که در آن گفته میشود، توجه شود… اینجا نشستید، ذکری بگویید. همان طور که نشستید و آرام آرام گوش میدهید، ذکری را نذر کنید؛ برای یک چیزی، برای گرفتاری خودتان، اما حرفهایی که مربوط به جلسه عزادار حضرت زهرا علیها السلام نیست، مربوط به مجلس و جلسه عبادت نیست، نباید در این جلسه گفته شود… این جلسه، جلسه گوش دادن است… جلسه توجه کردن، تفکر کردن و ذکر گفتن است.
سردار بزرگ اسلام، به غایت ولایتمدار بود که به رهبر و مقتدایش عشق میورزید. نگاه او به عنوان یک افسر رشید لشکر اسلام به، ولی امر مسلمین و فرماندهی معظم کل قوا، نه فقط از حیث رعایت سلسله مراتب نظامی، بلکه فراتر بود. از جنبه اعتقادی نیز سخن او، نوشته او، نگاه او، تصمیمات، فعالیتها و اعمال او را تعقیب کننده خط ولایت میدانست.
مبارزه با استکبار
استکبارستیزی، برخاسته از ویژگی مخالفت اسلام با هر گونه ظلم و ستم علیه دیگران و نیز ستم پذیری است. شهید حاج قاسم سلیمانی نه تنها پرچمدار و نماد مبارزه با استکبار جهانی، بلکه یک تفکر استکبارستیزی بود. او شاگرد ممتاز مکتب روح الله بود که در مبارزه با استکبار، مرز نمیشناخت، از دفاع مقدس تا جنگ ۳۳ روزه در لبنان و جنگ ۴۸ ساعته در نوار غزه، برایش میدان مبارزه با ظلم و استکبار بود.
وجود و حضورش در صحنههای مبارزه با استکبار جهانی و ارتجاع عربی، همه سرمایه گذاریها و توطئهها علیه دنیای اسلام را خنثی میکرد. هنر او تبدیل «تهدید» به «فرصت» بود. در شاهکاری بی نظیر، پروژه خطرناک «دولت اسلامی عراق و شام (داعش)» را نابود و آن را به فرصتی برای اتحاد امت اسلامی تبدیل کرد. در جنگهای ۳۳ روزه، ۲۲ روزه، هشت روزه، سه روزه و… با طراحیهای هوشمندانه و حمایت فکری و میدانی، دشمن صهیونیستی را به تسلیم در برابر رزمندگان فلسطینی و لبنانی وادار کرد، هسته مقاومت را در کشورهای سوریه و عراق بنیان گذاشت و با سازماندهی، آموزش و ایجاد اتحاد و انسجام میان نیروهای رزمنده در برخی کشورهای اسلامی، روحیه خودباوری را به رزمندگان مسلمان تزریق کرد و آنان را به میدانهای مبارزه با استکبار و صهیونیسم و سلفی گری کشاند.
سردار بزرگ اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی رزمندهای بود که حتی لحظهای برای دفاع از مظلومان و نبرد با تکفیریها و ایادی تحجر از پا ننشست. شخصیت کاریزماتیک وی در جنگ، از او نابغهای کم نظیر برای برنامه ریزی در بر هم کوبیدن دشمنان در میادین نبرد ساخته بود که با آوازهای که در کشور و در رسانههای دنیا داشت، هیچ گاه دچار غرور و تکبر نشد؛ بلکه با کمال تواضع و فروتنی در میان همرزمانش حضور پیدا میکرد و در تمام صحنههای اجتماعی، بدون اندک احساس غروری حضور مییافت.
سرانجام سردار سلیمانی در سن ۶۳ سالگی، در بامداد جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ در کشور عراق و در یک عملیات تروریستی توسط آمریکا به شهادت رسید.