10

حضرت زینب(س)؛ اسوه صبر و استقامت

  • کد خبر : 1550
  • ۰۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۱
حضرت زینب(س)؛ اسوه صبر و استقامت

حضرت زینب ( س)؛ اسوه صبر و استقامت حضرت زینب (س) سومین فرزند امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها و بانوی صبر و ایثار است، بانویی که در تمام عمرش مصیبت دید و صبوری کرد و ایستاد. بانویی که روایت واقعه عاشورا وامدار اوست چرا که او با شجاعت و خطابه […]

حضرت زینب ( س)؛ اسوه صبر و استقامت

حضرت زینب (س) سومین فرزند امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها و بانوی صبر و ایثار است، بانویی که در تمام عمرش مصیبت دید و صبوری کرد و ایستاد. بانویی که روایت واقعه عاشورا وامدار اوست چرا که او با شجاعت و خطابه های غرایش در واقعه عاشورا و شهادت برادرش امام حسین)ع) بر علیه ظلم درخشید و شجاعتش را در تاریخ ثبت کرد.

یزید پس از حادثه کربلا، در جهت تبرئه خود، در صدد دل‌جویی و نوازش خاندان پیغمبر برآمد تا به این‌ وسیله احساسات مردم مسلمان شام که سخت بر ضدّ او تحریک شده بود و بیم یک انفجار و انقلاب از این ناحیه می‌رفت را آرام کند، لذا امام زین‌العابدین (علیه‌السّلام) و بانوان را خواست و پس از عذرخواهی و اظهار ندامت و پشیمانی وقایع اخیر و‌ انداختن مسؤولیّت این حوادث به گردن پسر زیاد و دیگران، به آنها پیشنهاد کرد که هم‌اکنون می‌توانید با کمال عزت و احترام در شام بمانید و یا به‌ شهر و موطن اصلی خود مدینه باز گردید.
خاندان پیغمبر که می‌دانستند این پیشنهاد یزید جز از روی ناچاری و ترس از عکس‌العمل مردم شام صورت نگرفته است و هدفی جز عوام‌فریبی ندارد، باز هم از این فرصت کوتاه به دست آمده بهره‌برداری بیشتر کردند، و در جهت کامل کردن رسالت تاریخی خویش به او گفتند: نخست ما را آزاد بگذار تا برای کشتگان خود عزاداری کنیم، چون از روز شهادت عزیزانمان، نگذاشته‌اند برای آنها گریه کنیم و اشک بریزیم. تشکیل این چنین مجلسی به طور واضح به‌ رسوایی بیشتر یزید و بنی‌امیه منجر می‌شد و تکمیل‌کننده مجلس‌ها و تبلیغات و سخنرانی‌های پیشین بود. یزید چون خودش قول داده بود که با هر خواسته آنها موافقت کند، به ناچار محلی در اختیار اهل‌بیت پیغمبر گذاشت و مراسم عزاداری امام (علیه‌السّلام) در کنار قصر یزید بر پا شد.

مرثیه‌خوان مجلس نیز بیشتر حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) بودند. از جمله مرثیه‌های منظوم آن مخدّره در مجلس مزبور این است: «اما شَجاکَ یا سَکَن قَتْلَ الحُسَینِ وَ الحَسَن• ظَمآنَ مِنْ طُولِ الحَزَن وَ کُلُّ وَغْدٍ ناهِلُ• یَقُولُ یا قَومِ ابی عَلِیٌّ البَرُّ الوَصّی• وَ فاطِمٌ امّی الّتی لَهَا التُّقَی وَ النائِلُ• مَنّوُاعَلَی ابنِ المُصْطَفی بِشَرْبَهٍ یُحْیی‌بِها• اطفالُنا مِنَ الظَّما حَیْثُ الفُراتُ سائِلُ.»

با تشکیل مجلس مزبور غُلغله‌ای در شام برپا شد و زنان شامی و دیگران دسته دسته و گروه گروه برای عرض تسلیت به زینب کبری و بازماندگان دیگر امام (علیه‌السّلام) به خانه مزبور می‌آمدند و دختر امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نیز جزئیات شهادت امام (علیه‌السّلام) و مصایب دیگر وارد شده بر آنها را در قالب نثر و نظم برای زنان شامی تشریح می‌کرد. کار مجلس عزاداری تا آنجا بالا گرفت که حتی زنان آل ابوسفیان از جمله هند همسر یزید (در خرابه) به پیشواز اهل بیت (علیه‌السّلام) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌بوسیدند، گریه و زاری می‌کردند. این برنامه بنابر نقلی ۷ و به نقلی ۳ روز ادامه داشت.

علت فرستادن اسراء به مدینه

یزید به زودی دریافت که ادامه اقامت اهل‌بیت در شام روزبه‌روز بر وخامت اوضاع به زیان او می‌افزاید؛ لذا ناچار شد به عناوین مختلف از ادامه آن وضع جلوگیری کند، و به گفته برخی خود آنها رفتن به مدینه را بر ماندن در شام ترجیح دادند و یزید نیز که منتظر چنین فرصتی بود آنان را به سرعت به مدینه فرستاد.

منابع تاریخی و مقاتل گفته‌اند یزید به نعمان بن بشیر دستور داد که وسایل حرکت خاندان عصمت را از شام به مدینه فراهم کند تا ایشان را بعد از آن همه مصیبت با احترام روانه مدینه کند.

 سوگواری حضرت زینب در مدینه

کاروان اسرای اهل بیت به سوی مدینه حرکت داده شد ولی زمان دقیق ورود کاروان اهل بیت (علیه‌السّلام) به مدینه روشن نیست. هنگامی که کاروان اسرا به مدینه نزدیک شد، علی بن الحسین (علیه‌السّلام) دستور داد که کاروانیان از شترها فرود آیند، خیمه‌ها را بر پا کرده و در آن جای گیرند. سپس به بشیر بن حذلم فرمود: ‌ای بشیر! وارد مدینه شو و خبر شهادت ابی‌عبدالله (علیه‌السّلام) و ورود ما را به مردم برسان. «… فَلَمْ ارَ باکِیاً وَلا باکِیَهً اکْثَرَ مِنْ ذلِکَ الْیَوْمِ، وَلا یَوْماً اَمَرَّ عَلَی الْمُسْلِمینَ مِنْهُ بَعْدَ وَفاهِ رَسُولِ اللهِ.»

بشیر می‌گوید: مردم با حزن و‌ اندوه به سرعت به مکانی که کاروان در آنجا بود، به راه افتادند و من نیز با مرکبم به آنجا بازگشتم، دیدم سیل جمعیت راه‌ها را بند آورده‌اند. من از مرکب پیاده شدم و خود را با زحمت به کنار خیمه‌ها رساندم. دیدم علی بن الحسین (علیه‌السّلام) هنوز داخل خیمه است، آن‌گاه از خیمه بیرون آمد، در حالی که پارچه‌ای در دست داشت که با آن اشک‌هایش را پاک می‌کرد. کسی چارپایه‌ای آورد و حضرت روی آن نشست، در حالی‌که پیوسته اشک‌هایش جاری بود. مردم که این صحنه‌ را دیدند، صدای گریه آنان بلند شد و از زنان و دختران مدینه نیز ناله و شیون برخاست، مردم از هر سو به نزد آن حضرت می‌آمدند و او را تسلیت می‌گفتند و آن منطقه پر از شیون و غوغا شد.

امام (علیه‌السّلام) برای مردم خطبه خواندند. «الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، اَلرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ، بارِیءِ الْخَلائِقِ اَجْمَعِینَ، اَلَّذِی بَعُدَ فَارْتَفَعَ فِی السَّمواتِ الْعُلی….. فَاِنّا للهِِ وَاِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَه ما اَعْظَمَها وَاَوْجَعَها وَاَفْجَعَها وَاَکَظَّها وَاَفْظَعَها وَاَمَرَّها وَاَفْدَحَها، فَعِنْدَاللهِ نَحْتَسِبُ فِیما اَصابَنا وَما بَلَغَ بِنا، اِنَّهُ عَزِیزٌ ذُوانْتِقام.»

سپس قافله اهل بیت وارد شهر مدینه منوره شد. زینب کبری (علیهاالسّلام) به محض ورود به مدینه به همراه دیگر زنان و دختران امام حسین وارد در مسجد النبی شدند و سخنان جان‌سوزی را با جد خویش دارند که در کتاب‌های مقاتل ضبط است. «یا جَدّاه اِنّی ناعِیهٌ اِلَیْکَ اخِی الْحُسَیْنَ؛ ‌ای جدّا! من خبر مرگ برادرم حسین را برای تو آورده‌ام.»

پس از ورود اهل بیت به مدینه، مردم مدینه دسته دسته برای عرض تسلیت شهادت فرزندان بنی‌هاشم و دو پسر عبدالله بن جعفر و امام حسین (علیه‌السّلام) به خانه‌ عبدالله بن جعفر و زینب کبری می‌رفتند.

با ورود اهل‌بیت به مدینه، شهر یک‌پارچه صورت ماتم و عزا و شیون به خود گرفت و با گذشت هر روز از ورود آنان به شهر، گویا مصیبت تازه‌تر و زمینه تازه‌ای برای انقلاب بر ضدّ حکومت مرکزی شام فراهم می‌شد. تا آنجا که پس از گذشت یکی دو سال شهر مدینه در «واقعه حرّه» بر ضدّ بنی‌امیه و یزید قیام کرد و شهرهای دیگر چون مکه و کوفه نیز به تدریج پرچم مخالفت با یزید برافراشتند و توانستند از سلطه یزید خارج شوند. همچنین پس از حدود چهار سال شرّ این خاندان یعنی فرزندان ابوسفیان از سر مسلمانان کم شد و حکومت به‌ بنی‌مروان منتقل گردید و پیشگویی‌های عقیله بنی‌هاشم درباره حکومت یزید محقق گردید.

هجرت حضرت زینب به شام

عمرو بن سعید اشرق که از سوی بنی‌امیه به عنوان حاکم مدینه منصوب شده بود طی نامه‌ای به یزید، مطلب را به اطلاع او رساند و او را از ماجرای برپایی مجالس عزا با خبر کرد. در نامه او به یزید چنین آمده بود: «همانا که وجود زینب در میان مردم مدینه اذهان را می‌آشوبد. او زنی سخنور و عاقل و خردمند است و عزم کرده تا با هوادارانش انتقام خون حسین را بگیرد.»

یزید در پاسخ به او دستور داد که میان حضرت زینب (علیهاالسّلام) و مردم مدینه جدایی‌ اندازد. او نیز به آن حضرت اعلام کرد که از مدینه خارج شود و در هر جای دیگری که مایل است، زندگی کند. حضرت زینب (علیهاالسّلام) به ناچار مدینه را در روزهای پایانی ذی‌الحجه سال ۶۱ هجری در حالی که هنوز سالگرد برادرش نرسیده بود به همراه با دختران امام حسین (علیه‌السّلام) (فاطمه و سکینه) و فضه خادمه (علیهاالسّلام) ترک کرد و به سوی شام روانه شد.

علت سفر دوم حضرت زینت به شام

در اینجا سؤالی وجود دارد که ممکن است به ذهن هر خواننده‌ای خطور کند و آن، این پرسش است که سفر دوم بانو زینب (علیهاالسّلام) از مدینه به شام، چگونه و به چه علت بوده است؟ این پرسش در مورد اصل موضوع وجود بارگاه زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در شام بی‌تاثیر است، چرا که حقیقت و چگونگی دفن مدفونین در بسیاری از مزارهای معروف، بر ما پوشیده است و جز کتاب‌های سیره و شهرت، دلیل دیگری برای اثبات آن نداریم. ولی اصل این موضوع که مرقد حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در شام است از قرائن و شواهد بسیاری برخوردار بوده و قریب به یقین است. بنابراین اگر هیچ دلیل و قرینه‌ای هم برای علت سفر دوم ایشان به شام پیدا نکنیم، در اصل موضوع وجود بارگاه زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در شام تاثیری نخواهد گذاشت.

همانند مزار فضه، خادم فاطمه (علیهاالسّلام) در دمشق که هیچ اختلاف نظری در مورد آن وجود ندارد و همه نویسندگان مزارات، آن را ذکر کرده‌اند، اما علت دفن ایشان در آنجا و زمان وفات ایشان را مشخص نکرده‌اند. مزار حر ریاحی نیز چنین وضعیتی داشته است. مشهور است که این مزار در یک فرسخی کربلا قرار داشته و فقیهان، آن را زیارت می‌کرده‌اند.

همه گروه‌های چهارگانه‌ای که به وجود مزار زینب کبری (علیهاالسّلام) دختر علی (علیه‌السّلام) در روستای راویه معتقد هستند، درباره علت آمدن آن حضرت به این مکان، سند تاریخی ارائه نکرده‌اند.

ما اعتراف می‌کنیم که تاریخ، با وجود وسعتش در نقل داستان‌های خرافی و برخی افسانه‌های گوناگون، بسیاری از جزئیات موضوعات مهمی را که مطلوب و مورد نیاز یک پژوهش‌گر و محقق است، به صورت مبهم رها کرده است. این امر عجیب نیست؛ چرا که تاریخ در بیشتر اوقات، اسیر دست‌های گنه‌کار، قلم‌های مزدور و حکومت‌های ظالم بوده است. باعث تعجب است که می‌بینیم درباره زندگی بانوی خردمند، زینب (علیهاالسّلام)، تا قرن نهم هجری، هیچ کتاب مستقلی نوشته نشده است یا اگر تالیف شده است، جایش در فهرست‌ها خالی است. اولین کتاب مستقلی که ما در این‌باره سراغ داریم، کتاب حافظ عبدالرحمن سخاوی (م ۹۰۲ ه.ق) و بعد از آن کتاب ابن طولون دمشقی (م ۹۵۲ ه.ق) است؛ اما سخاوی به بحث درباره محل دفن ایشان نپرداخته است. حافظ ابن طولون دمشقی، مرقد ایشان در روستای راویه شام را تایید کرده و گفته است که ایشان در واقعه حره به آنجا آمد، اما بیشتر از این، چیزی نگفته است. اگرچه روایت‌هایی هم وجود دارد که دهان به دهان نقل شده، که در مدینه، قحطی و گرانی رخ داد. از این‌رو عبدالله بن جعفر، به مزرعه‌اش در مکان مذکور (بیرون دمشق) سفر کرد. در آنجا، زینب (علیهاالسّلام) مریض شد و درگذشت و در روستای راویه به خاک سپرده شد.

چگونگی وفات

یکی از سوالاتی که در ارتباط با آن بانوی بزرگوار مطرح می‌شود درباره چگونگی وفات ایشان است؟ علت اصلی وفات‌ ام المصائب حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) کاملا مشخص نیست و در این‌باره گمانه‌های مختلفی وجود دارد. باید گفت: بر اساس برخی از نوشته‌ها آن حضرت مریض شد و به طور طبیعی وفات کردند.

و این احتمال طبیعی‌تر به نظر می‌رسد چون آن حضرت آن همه سختی و مصیبت دید و در سایه آن‌ها بیمار شد. بر اساس برخی از احتمالات حضرت زینب کبری توسط عوامل یزید مسموم شد و به شهادت رسید که این احتمال هم دور نیست چون حضرت زینب همه وقایع کربلا را دیده و وجود او یادآور مصائب کربلا و یادآور فجایع حکومت یزید است و یزید نمی‌تواند او را تحمل کند. البته دشمن در انجام این کارها سند به دست کسی نمی‌دهد و در خفا و پنهانی دست به این اعمال می‌زنند.

به هر حال احتمال شهادت حضرت، توسط عوامل یزید احتمالی دور از ذهن نیست، اما دلیل قطعی تاریخی برای این روایت دیده نشده است. بیمار شدن حضرت مهم‌ترین و قابل قبول‌ترین احتمال برای وفات ایشان است. در این احتمال حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) بر اثر بیماری و یا مصائب و سختی‌هایی که از واقعه عاشورا به آن دچار شدند در سن ۵۷ سالگی در شام وفات و یا به شهادت رسیدند.

تاریخ فوت ؛ حضرت زینب چند سال بعد عاشورا زنده بود؟

در منابع تاریخی و منابع مذهبی سه تاریخ مختلف برای وفات حضرت زینب عنوان شده است.

سال ۶۲ هجری قمری

برخی منابع تاریخ وفات حضرت زینب را ۱۵ رجب سال سال ۶۲ هجری قمری و ۱۸ ماه بعد از حادثه عاشورا می دانند. (جعفر شهیدی ، زندگانی فاطمه، ص ۲۶۱ – ۲۶۲)

سال ۶۳ هجری قمری

برخی منابع تاریخ وفات حضرت زینب را ۱۵ رجب سال ۶۳ هجری قمری و دو سال و اندی بعد از حادثه عاشورا می دانند. (دایره المعارف تشیّع ، ج ۸ ، ص ۶۰۳)

سال ۶۵ هجری قمری

بعضی دیگر از منابع تاریخ وفات حضرت زینب را ۱۵ رجب سال ۶۵ هجری قمری می دانند. (جواد محدّثی، فرهنگ عاشورا، ص ۲۱۶ – ۲۱۷)

کدام تاریخ در بین علما مشهورتر است ؟

تاریخ وفات حضرت زینب در ۱۵ رجب سال ۶۲ هجری که ۱۸ ماه پس از واقعه جانسوز عاشورا و در ۵۷ سالگی در بین علما مشهورتر است.

بحرالمصائب نوشته است:حضرت زینب (علیهاالسّلام) بعد از واقعه کربلا و رنج شام و محنت ایام، چندان گریست که قدش خمیده شده و گیسوانش سفید گردید و زندگی ای سراسر حزن و اندوه داشت تا به سرای دیگر رخت بربست. (تبریزی، جعفر بن سلطان احمد، بحر المصائب، ص۲۵۳)

 

نحوه رحلت حضرت زینب (س)

درباره نحوه ارتحال حضرت زینب اختلافاتی وجود دارد:

براساس برخی از نوشته ها آن حضرت به دلیل سختی ها و مصیبت هایی که دید، مریض شد و به طور طبیعی وفات کرد (منتخب التواریخ، ص ۶۷)

براساس برخی از احتمالات یزید به دلیل اینکه حضرت زینب همه وقایع کربلا را دیده و وجود او یادآور مصائب کربلا و یادآور فجایع حکومت یزید است، حضرت زینب کبری را مسموم نمود و به شهادت رساند. (زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص ۵۹۲)

گرچه مسمومیت آن حضرت دور از ذهن نیست اما دلیل قطعی تاریخی برای این روایت دیده نشده است واحتمال وفات حضرت زینب (س) بر اثر بیماری و یا مصائب و سختی هایی که از واقعه عاشورا به آن دچار شدند به عنوان مهمترین و قابل قبول ترین سند تاریخی است. در این روایت تاریخی آمده که حضرت زینب (س) به هنگام ارتحال از همسر خود خواستند تا ایشان را زیر آفتاب ببرند و همچون برادرشان از دنیا بروند. (سیدقاسم رزاقی موسوی(صدای شیعه باکمی تصرف)

 

محل وفات حضرت زینب (س)

حضرت زینب (س) بعد از حادثه عاشورا و خطبه خوانی و بیدار کردن ذهن های خفته، افکار عمومی حاکم بر شام را تغییر داد و بعد از برگشت به مدینه به پاسداری از قیام امام حسین(ع) پرداخته و ظلم و ستم یزید را بیان نمود تا جایی که توانست مردم را بر ضد ستمکاران بشوراند به همین دلیل فرماندار مدینه به یزید گزارش داد:” بودن زینب میان اهل مدینه، احساسات را بر می انگیزاند. او زنی است فصیح، خردمند و دانا. او و کسانی که با وی هستند، تصمیم گرفته اند برای خون خواهی قیام کنند.” یزید دستور داد باقی مانده اهل بیت را به شهرها و نقاط مختلف تبعید کرده و پراکنده سازند. فرماندار از حضرت زینب (س) خواست از مدینه بیرون رود و هر جای که می خواهد اقامت کند. (عائشه بنت الشاطی، بانوی کربلا حضرت زینب (ع)، ترجمه رضا صور، ص ۱۵۷)

به نوشته برخی حضرت به شام سفر نمود و در همان جا درگذشت. ( لهوف، ص ۲۱۸؛ مقرم، مقتل الحسین، ص ۳۲۴؛ ارشاد، ج۲، ص ۱۴۴) برخی دیگر گفته‏ اند:حضرت به مصر هجرت نمود و در تاریخ پانزدهم رجب سال ۶۲ هجری درگذشت. (ارشاد، ص ۱۱۶ ۱۱۷؛ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۷)

برخی بر این عقیده هستند که حضرت زینب کبری (س) در مصر مدفون است. مهم ترین کتابی که مرقد حضرت را در مصر دانسته و دیگران به آن اعتماد کرده اند، رساله کوچکی به نام «اخبار الزینبات» نوشته عُبیدلی نسابه (۲۷۷- ۲۱۴) است.

سیدمحسن امین قبرستان بقیع در مدینه را محل دفن حضرت زینب(س) دانسته است. (امین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۴۰-۱۴۱)

در کتاب «خیرات الحسان » آمده است:

در مدینه قحطی پیش آمد. زینب همراه شوهرش عبدالله بن جعفر به شام کوچ کردند و قطعه زمینی داشتند. زینب در همان جا در سال ۶۵ هجری درگذشت و در همان مکان دفن شد. (خیرات حسان، ص ۲۹، هدیه الزائرین و بهجه الناظرین، ص ۳۵۳)

احتمال دفن شدن حضرت زینب(س) در شهر شام با وجود اندک درنگ تاریخی، از دیدگاه های دیگر برتر و کامل تر و استوارتر است.

لینک کوتاه : https://neshatozendegi.ir/?p=1550

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برچسب ها